به گزارش روزپلاس، روزنامه شهروند نوشت: «باورکردنی نیست؛ او آجر به شکم بسته، از علفهای پارک کنار خانه تغذیه کرده، زجردیده، گرسنگی کشیده و فقر را با پوست و استخوان چشیده. تا اینجا کار علیرضا نبی با بعضی هموطنانمان تجربهای مشترک دارد؛ هموطنانی که گاهی میبینیمشان در همین شهر سر در زبالهها فرو بردهاند و دنبال لقمهای نان هستند. اما زندگی علیرضا نبی تغییر میکند، به دانشگاه میرود، تحصیلات عالی را ادامه میدهد و به جایی میرسد که میتواند دست هموطنانش را بگیرد. اما این کمک و نیکوکاری آن قدر خلاقانه است که هر خواننده و شنوندهای را به شگفتی وامیدارد.
علیرضا نبی بعد از احداث کارخانهای، تنها شرط ورود کارگران را محدود میکند به اینکه سابقه داشته باشند! در واقع فقط کسانی را به کار میگیرد که پیش از این سابقه داشتهاند، درد و بدبختی را کشیدهاند و هیچ جای دیگر به آنها اعتماد نکردهاند! من در سفرم به مشهد با موجی از انرژی و خیر و نیکی که این مرد بزرگ به راه انداخته، همراه شدم. در سفری که باعث و بانی آن آقای رضا کیانیان، بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون بود. او طی بازدید از این کارخانه برای کارگران و کارمندان سخنرانی کرد، از این کارخانه بازدید داشت و من هم دست به کار شدم تا از طریق گفتوگوهای مختلف در این صفحه بتوانم بخشی از کار زیبای دکتر نبی را منعکس کنم. برای همین گفتوگویی با دکتر علیرضا نبی انجام دادم و چند تن از کارگران کارخانه که شنیدن شرح زندگی عجیب هر کدام از آنها حکایتی غریب است؛ حکایتی غمانگیز که البته به پایانی خوش رسیده است.
آقای دکتر لطفا خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید.
علیرضا نبی هستم. اسم پدرم ایوب است. ما خانوادهای فقیر در حاشیه مشهد بودیم که مجبور به مهاجرت شدیم.
به خاطر فقر؟
همه چیز به فقر شدیدمان برمیگشت و همین شد که به مشهد آمدیم. شاید برای بعضیها این که میگویم «آجر به شکم میبستیم» شبیه قصه به نظر بیاید یا داستان ولی برای من این طور نیست! عین واقعیت بود.
خانواده پرجمعیتی بودید؟
بله. هشت نفر بودیم. مادرم وقتهایی که بعد از دو سه روز دیگر امیدی برای مهیا کردن شام نداشت، ما را میبرد دور میدانی به اسم «عدل پهلوی» و میگفت بعضی از علفهای دور این میدان خوردنی هستند! در واقع بچههایش را میبرد چرا! برای این که شب از زور گرسنگی توی آن اتاق ١٢متری بیتابی نکنند. منظورم این است که من فقر و سختی را میشناسم و علتی هم که وارد این عرصه شدم، همین بود. به خاطر این که میدانم درد یک فقیر چیست. میدانم فقیر چطور میتواند خوشحال شود و چه چیزهایی نیاز دارد و چه کارهایی به او کمک میکند.
اینها به چه سالی برمیگردد؟ چه سنی؟
هفت سالم بود، بچهمدرسهای بودم. سال ٥٥، ظهر که از مدرسه میآمدم؛ آن موقع فاصله طبقاتی زیاد بود. روزنامه هم فقط کیهان و اطلاعات داشتیم. یک خیری ١٠ تومان به ما سرمایه داده بود (اسکناس ١٠تومنی قرمز رنگ).
١٠تومان آن زمان چقدر میشد؟
آن قدری بود که مادرم با آن ١٠ تا روزنامه میخرید. وقتی من از مدرسه میآمدم، میرفتیم سر چهارراه لشکر که به خیابان ارگ مشهد که سینماهای مشهد در آن قرار داشت، مشرف بود و من میرفتم لابهلای خودروها روزنامه میفروختم. خاطرم هست روزنامهها از من بزرگتر بودند و روزنامهها را که میگرفتم، خودم پشت روزنامهها گم میشدم. من در همان دوران کودکی ورشکستگی را بارها و بارها تجربه کردم! روزنامهها گاهی به فروش نمیرفت و ما عملا ورشکست میشدیم. یعنی ١٠ تا روزنامه دست من میماند و دیگر کسی آنها را نمیخرید و ما دیگر سرمایهمان را از دست داده بودیم آن شب! تمام سعی من و مادرم که در تمام مدتی که روزنامه میفروختم کنار دیوار مینشست تا روزنامهها را بفروشم این بود که ما باید این روزنامهها را بفروشیم به دو علت: یکی این که شب برای بچهها چیزی نداشتیم، دوم این که در غیر این صورت ورشکست میشدیم و برای فردا سرمایهای نداشتیم. من بارها ثروتمندشدن و بردن در یک پروژه را تجربه کردم و بارها هم ورشکستگی را، یعنی وقتی ١٠ تا روزنامه را میفروختیم دانهای ١٥ ریال، من احساس میکردم یک قرارداد نفتی ١٥میلیارد دلاری را بردهام. وقتی روزنامههایمان را نمیخریدند، احساس ورشکستگی میکردم. یعنی وقتی با مادرم دونفری تا خانه گریه میکردیم، من طعم ورشکستگی را تجربه کردم.
مادرتان سواد خواندن و نوشتن داشت؟ یعنی همان روزنامهها را نگاهی میانداخت یا این که بخواهد بخواند؟
نه ولی جالب این است با این که خواندن و نوشتن نمیدانست، اما سواد اجتماعی بالایی داشت. میدانید که سواد دو نوع است: سواد اجتماعی و آکادمیک. مرا مجبور میکرد تمام روزنامهها را بخوانم. طفلک نمیدانست همه روزنامهها مثل هم است، فکر میکرد ١٠ تا که هستند، ١٠جلد است! بنابراین من دو راه بیشتر نداشتم یا همه روزنامهها را بفروشم یا همه روزنامهها را بخوانم!
چرا میگفت باید روزنامهها را بخوانید؟
من آن زمان نمیدانستم که این زن به ظاهر بیسواد دارد مرا به خواندن و نوشتن تمرین میدهد، چون بعد از مدتی من کلاس دوم یا سوم که بودم گفت بنویس، گفتم چه بنویسم؟ گفت مثل همینهایی که اینجا نوشتهاند، تو هم بنویس! گفتم خب اینها که چاپ نمیکنند. گفت تو بنویس من میروم گریه میکنم، چاپ میکنند. بعد رفته بود نمایندگی اطلاعات که انشای بچه مرا چاپ کنید. گفته بودند مادر، این سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی نیست که ما چاپ کنیم، ببر کیهان بچهها چاپ میکنند و مادرم رفت کیهان بچهها و با گریه و زاری برای نخستین بار مقاله مرا چاپ کرد. این که امروز مدیر مسئول نشریه دعوا میکند که چرا مقالههایت دیر به دست ما میرسد، عصاره تلاش آن روز مادرم است که آن روز مرا وادار کرد بخوانم و بنویسم. من بیزینس را اینجوری یاد گرفتم. آن روزها وقتی سرمایهمان را از دست میدادیم، باید میرفتم واکس میزدم تا یک ماه، تا سودش بشود ١٠تومان، بلکه دوباره بتوانیم ١٠ تا روزنامه بخریم. واکسی بودم، روزنامه میفروختم، ولی زیباترین کاری که به آن افتخار میکنم فروختن بلیت فیلم «شعله» توی بازار سیاه بود! من شب میرفتم با پتو جلوی سینما آریا میخوابیدم تا صبح بلیت فیلم «شعله» را پنج تومان میخریدم و ١٠تومان میفروختم. سال ٥٦ بود. همیشه در آرزوی این بودم که بتوانم بروم و فیلم «شعله» را ببینم. صد تا بلیت «شعله» خرید و فروش کردم ولی موفق به دیدن این فیلم در سینما نشدم تا بعدها که این فیلمهای سوپرهشت آمد و من توانستم یک دستگاه پروژکتور کرایه کنم و این فیلم را ببینم.
این در واقع پیشینه آشنایی شما با فقر است؛ چیزی که با گوشت و پوست آن را حس کردید...
بله. خواستم بگویم این کاری که امروز بهانه گفتوگوی ما شده، ریشه در همان زمانی داشت که من روزنامه میفروختم. به جای غذا، چمن میخوردم و آجرهایی را که مادرم به شکم بچههایش میبست، یادم هست. من اگر امروز به عنوان خیر در حوزه کارآفرینی اینجا هستم، چون آن زمان میفهمیدم وقتی خیری چند تا نان به ما کمک میکرد، چقدر عالی بود! ولی با واژه پلو آشنا هستم، چون سالی یک بار میشد که پلو بخوریم. یا این که سایز کفش سه شماره بزرگتر باشد تا بتواند سه چهار سال دیگر پوشیده شود! این چیزی است که وقتی من امروز با کسانی که به این شیوه زندگی میکنند، صحبت میکنم، درکشان میکنم، میفهمم و باورشان میکنم؛ از باور هم بیشتر. وقتی طرف میآید میگوید من دو شب هست که چیزی نخوردهام، میگویم میفهمم. چون برای خودم پیش آمده که سه شب چیزی نخوریم.
حسرت چه چیزی بیشتر در آن زمان در دلتان بود؟ منظورم همین خوراکیهای معمول است.
من شیرینی خیلی دوست دارم. آدمهای راست مغز، به خاطر گلوکز شیرینی که برای مغز مفید است، شیرینی زیاد میخورند؛ بر عکس چپ مغزها که به ترشی و تلخی مایلترند. من آن روزهای کودکی در هشت، نه سالگی همه آرزویم این بود که یک کیلو شیرینی بخرم؛ شیرنی نانخامهای که در مشهد به «نارنجک» معروف بود. همه آرزوی من این بود که یک کیلو نان خامهای بخرم و بنشینم و همه این یک کیلو را بخورم. من الان بچههایم (کسانی را که اینجا کار میکنند) را میفهمم.
ولی مادرتان هم شخصیت عجیب و جالبی داشته...
راستش من در سایه این مادری که سواد اجتماعیاش از معادل آکادمیکش بالاتر بود، عقدهای بار نیامدم. بخشش را یاد گرفتم. یک روز عصر که روزنامهها را فروخته بودیم و خوشحال از این که امشب شام داریم به خانه برمیگشتیم ، یک روز برفی سرد سال٥٧ بود. مادرم تمام پولهایمان را داد به آن خانم کولی که کنار خیابان نشسته بود و بچهاش را شیر میداد و بچههای دیگرش کنارش توی برف بودند. من مات و مبهوت مانده بودم که وای! هم سودمان و هم سرمایهمان رفت! بعد متوجه شدم که این یعنی بخشش. بخشش یعنی صد درصد آن چه را که داری بتوانی ببخشی، بتوانی از آن بگذری. نمیشود که در کمد را باز کنیم و لباسهای مندرسی را که تنگمان شده و نمیپوشیم، ببخشیم. بخشش یعنی همان چیزی را که دوستش دارید ببخشید. مادرم بخشش را به من یاد داد، تلاش را به من یاد داد، به فکر دیگرانبودن را به من یاد داد. مفید بودن را به من یاد داد و هر آن چه یاد داشت تا ١٩ سالگی به من یاد داد. من وقتی در ١٩سالگی با خانوادهای متفاوت با خانواده خودمان آشنا شدم، دیدم در خانواده ما همه میدوند تا گرسنه نمانند، بلااستثنا!
از پدرتان نگفتید. آن زمان چه کاری میکرد؟
پدر بود ولی نقشی در این داستان نداشت. پدری نبود که دردی را از ما دوا کند و تازه دردی هم اضافه میکرد. دو تا از برادرها هم معتاد شده و از دست رفته بودند ولی مادر شاید بتوانم بگویم که فقط مرا به دندان کشید و گفت اگر نتوانستم هشت تایشان را نجات بدهم، این یکی را نجات میدهم و فکر میکنم تمام انرژیاش را روی تربیت من گذاشت و مرا مثل خودش تربیت کرد.
گفتید در برههای وارد یک خانواده دیگر شدید. منظورتان چه زمانی است و چه خانوادهای؟
نوزده سالگی. نوزده سالگی بود که ازدواج کردم و وارد خانوادهای شدم کاملا فرهنگی و اهل کرمانشاه. کرد بودند و مقید به اصول. کتاب، شعر و مطالعه برایشان ارزش بود. دیگر برایشان مهم نبود من چی دارم، چی ندارم؛ مثلا خودرو دارم یا ندارم. چیزی که مطرح بود این بود که من خیلی استعداد دارم؛ میگفتند تو چقدر شعر خوب حفظ میکنی، چقدر تو خوب مینویسی، چقدر قلم تو خوب است، چقدر تو عالی هستی، چقدر تو فوقالعادهای و یک مادر دیگر (مادر همسر) که خدا به من داد، سازنده شخصیت فرهنگیام شد. البته الان هر دو به رحمت خدا رفتهاند. همه به من میگویند تو دو شخصیت داری؛ یکی شخصیت مدیریتی و بیزینسی و یکی شخصیت فرهنگی. من موفقیت در کار مشاوره را مدیون مادر همسرم میدانم که شخص ایشان به اقتضای شغلشان با آن سروکار داشتند. نهایتا بعد از گرفتن این داشتهها از دو مادر به این فکر افتادم که با وجود این داشتهها چطور میتوانم مفید باشم؟
در این دورهای که دارید صحبتش را میکنید، وضع مالیتان چطور بود؟
هیچوقت وضع مالیام خوب نبود. همیشه هشتم گروی نهم بود. فقط نکتهای که این وسط وجود دارد این بود که من خیلی سخت کار میکردم؛ خیلی سخت! هیچوقت هم ناامید نشدم که نمیشود. هم درس میخواندم، هم کار میکردم، هم درس میدادم و هم نقاشی میکردم. به صورت میانگین ١٥ساعت کار سخت و اجرایی میکردم. برای همین الان سختترین روزهای عمرم، روزهای تعطیل است، چون اصلا از اینکه بخوابم، بلند شوم و تلویزیون نگاه کنم، خوشم نمیآید. این بود که خلاصه آمدم سر این که حالا چه کار کنم. ١٧سالگی نخستین کارگاه تولیدی خودم را زدم؛ چاپ پارچه.
قبل از ازدواجتان بود؟
بله. قبل از آن بود. من به نقش و چاپ روی پارچه سفید خیلی علاقه داشتم. به نقاشی هم خیلی علاقه داشتم. وقتی میدیدم یک پارچه سفیدی روی این میز پهن میشود و بعد از یک روز تبدیل به یک طاقه پر از گل و بهار و بلبل و شکوفههای سیب میشود، لذت میبردم. خسته نمیشدم ولی دیگر مجبور بودم تعطیل کنم و بروم والا روزها پای آن میزم میخوابیدم و فردایش بلند میشدم. این طور شد که کمکم کارمان توسعه پیدا کرد. نخستین چاپ پارچهای بود که در مشهد احداث شد. به بچههایی که وارد این کار میشدند، کار یاد میدادیم. الان توی این شغل در مشهد ٤٠کارگاه چاپ پارچه داریم که از اولی تا آخری همه شاگرد خودم بودهاند؛ کارهایی در سطح کارهای آلمانی. به قدری در کارهایشان پیشرفت کردهاند که دیگر من کارهایشان را نمیشناسم. وقتی عکس کارهای خودم را برایم میفرستند میگویم: این اصل کار است یا چاپ شده؟ یکی از اینها کار استاد فرشچیان را چاپ کرد و تیشرت زد و به آسیای میانه صادر کرد. برایم خیلی زیبا بود که ما توانستیم یک کار هنری را چنان تبدیل به تصویر کنیم که باید دست میزدید تا ببینید واقعا برجستگی دارد؛ گواش است یا عکس؟ به قدری این کار را زیبا درآورده بودند که آنجا مخصوصا در تاجیکستان، بسیار استقبال شد و ایشان الان یکی از صادرکنندگان بزرگ است که کار سنتی هم انجام میدهد.
ببخشید وسط مصاحبه این را میپرسم؛ الان مدرک تحصیلی شما چیست؟
دکترای اقتصاد با گرایش منابع انسانی دارم.
سوال دیگر این که آن روزی که ما آمدیم کارخانه شما از دو کارخانه دیگر هم حرف زدید.
بله، ببینید این مجموعهها باید حلقههایش به هم وصل باشد. در اقتصاد کار مهم است. اگر ابتر ایجاد کنید، نمیتواند سوددهی داشته باشد. پس یکیاش باید کالا تأمین کند، یکی دیگر تولید و دیگری آن را بفروشد؛ ما به این میگوییم چرخه تولید! مشکلات واحد صنعتی در کشور ما این است که این چرخه تولید در آنها ناقص است. مثلا آمده این لیوان را تولید میکند، میگوییم چه کسی مواد اولیهات را تولید میکند؟ میگوید مواد اولیه را از شرکت میخرم. میگوییم چه کسی تولیداتت را میفروشد؟ میگوید میروم التماس میکنم شرکت پخش برایم توزیع کند! خب این توجیه اقتصادی ندارد. ما باید چرخه تعریف کنیم. ما یک واحدی را اجاره کردیم که یک جای کوچکی در همین مشهد بود؛ جایی که قبلا کارگاه بود. با ١٥ نفر کارمان را شروع کردیم. من میدانستم که نیروهای آسیبدیده بسیار بهرهوریشان از نیروهای تحصیلکرده بیشتر است.
یعنی شما از همان ابتدای کار با نیروهای آسیبدیده شروع کردید؟
دقیقا، این یک نظریه بود. آن زمان من داشتم درس میخواندم، ولی میدانستم چون خودم از این قشر بلند شدم، آسیبهای اینها را میشناسم. وقتی از در وارد میشوند، من میفهمم چه مسألهای دارند. من با معتاد زندگی کردهام؛ زندگی! برادرهای خودم همین مشکل را داشتند؛ ترکشان دادم. من با پدری که آسیب جنسی داشت، زندگی کردم. من با پدری که صبح، ظهر و شب مادرم را سه وعده کتک میزد، زندگی کردم. پس کسی که از این در میآید تو از قالب آسیبهایی که من با آن بزرگ شدهام، خارج نیست؛ یا شوهرش کتکش زده، یا شوهرش معتاد است، یا در هر صورت یکی از این بزهها را دارد. من در کلکسیون اینها بزرگ شدهام، بنابراین اینها را میفهمم. ضمنا هم میفهمم وقتی میگویم این راهکار شماست و میرود اجرا نمیکند، بهانه میگیرد یا نه! میدانم که چطوری کمکش کنم. این یک نظریه بود. هیچ استاد دانشگاهی نمیتوانست این نظریه را بدهد؛ به خاطر این که او را با سرویس بردهاند و با سرویس آوردهاند؛ غذایش و چارتش آماده بوده و... در حالی که من مجبور بودم توی کلاس یا چاشت بغل دستیام را کش بروم که دو روز غذا نخورده بودم یا یک کاری بکنم که الان زبانم از گفتنش قاصر است... کاری که فقط شکمم سیر بشود که فقط بتوانم ببینم. هیچوقت یادم نمیرود... تو را به خدا این را بنویسید که اگر خواستید به کسی کمک کنید، پنهانی کمک کنید که آبرویشان حفظ شود. ما یک بند کفش داشتیم که دو تا برادر نوبتی از آن استفاده میکردیم. در مجموع میخواهم بگویم من خیلی چیزها دیدم و برای همین است که این نظریه را باور داشتم. حالا هم به جایی رسیدهایم که میبینید از همین افراد آسیبدیده استفاده میکنیم و به موفقیت رسیدهایم.»
ایسنا
عکس/کاشت نهال در پاکستان توسط رئیسی
ملاقات هادی چوپان با یک پرسپولیسی سرشناس+عکس
عکس/ اقامه نماز جماعت ظهر و عصر به امامت حضرت آیتالله خامنهای
عکس/ دیدار فرماندهان نیروهای مسلح با رهبر انقلاب
ویدیو طنز/تصاویر لحظه درگیری پدافند با ریز پرنده رژیم صهیونیستی
فیلم/تصویری دیده نشده از حمله نا موفق ریز پرنده ها به تاسیسات اصفهان
عکس/ تمسخر رژیم صهیونیستی توسط کاربران عرب در حاشیه حادثه اصفهان
طنز/ اولین عکس از محل برخورد موشک به پایگاه هشتم شکاری اصفهان
توده ۱۸ کیلویی از بدن یک بانوی بهشهری خارج شد
ویدیو/ زورگیران موش شدند
دیوارنگاره میدان ولیعصر؛ اسرائیل از خانه عنکبوت سست تر است
عکس/ پوستر رسانه KHAMENEI.IR در پی پاسخ تنبیهی ایران به رژیم صهیونیستی
یک مامور انتظامی در شهرستان هیرمند به شهادت رسید/ عکس
بازدید قلعهنویی از باشگاه آلانیا اسپور ترکیه + عکس
دیدار نابغه کشتی جهان با عبدالرشید سعداللهیف در مدینه+عکس
عکس/ اسبسواری دختر ۶ ماهه سردار آزمون
قاب عکسی آخرالزمانی از شهر خانیونس پس از خروج نیروهای اسرائیل از آن!
عکس/ پیام تبریک رونالدو به مسلمانان
حضور بن سلمان در نماز عیدفطر/عکس
نخستین تصویر از هلال عید فطر / عکس
ویدیو/ زورگیری در اتوبان صدر تهران
اولین عکس از همسر رضا داوودنژاد در مراسم خاکسپاری
عکس/ حضور رئیس قوه قضائیه در راهپیمایی روز قدس
عکس/حضور رئیس مجلس در راهپیمایی بزرگ روز قدس
عکسی از ناطق نوری و سردار فلاح در راهپیمایی روز قدس تهران /وزیر احمدی نژاد هم آمد
عکس/فریاد «مرگ بر اسرائیل» فرزندان شهدای حادثۀ تروریستی ساختمان کنسولی سفارت ایران
تصویر/ کودک بلوچ که در حملات تروریستی گروهک جیشالعدل مجروح شد
تصویر ۲ تروریست به هلاکت رسیده در چابهار
اولین تصاویر از شهدای حادثه تروریستی چابهار
گزارش تصویری/ شب قدر متفاوت در جزیره کیش
عکس/ انگشتر اهدایی آستان قدس به شهید زاهدی
تصویری دیده نشده از شهید زاهدی در سال ۱۳۷۵ | دو سردار شهید در یک قاب
تصاویری از ۷ مستشار نظامی شهید شده در حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه
تصاویری از پسر آیت الله هاشمی رفسنجانی و سیداحمد خمینی در مراسم شب قدر
ویدیو/ منظور پس از مخالفت با واردات خودرو: نظرم درباره واردات خودرو نظر شخصی بود/ مکلف به اجرای قانون هستیم
تصویری باورنکردنی از پسر هادی چوپان/ فیگور مشابه گرگ ایرانی و فرزندش
تصاویر مظنونین حمله تروریستی در مسکو منتشر شد
ابطحی مجروح شد/ سارقین ناکام ماندند+ عکس
عکس/ پست اینستاگرام کنفدراسیون فوتبال آسیا به مناسبت آغاز سال نو
عکس/ کفشهای مرموز بایدن
عکس/ لوگوی گوگل برای نوروز ۱۴۰۳
عکس/ رئیسی با عباس قادری خواننده قدیمی دیدار کرد
مردی که ۷۰ سال با یک ریه آهنی زندگی کرد، درگذشت
عکس/ لحظۀ ترکیدن نارنجک دستساز در دست یک جوان
تصویری جدید از سید حسن نصرالله
انتشار تصاویر فوتوشاپی کیت میدلتون/ همسر ولیعهد انگلیس عذرخواهی کرد
تصویر آخرین حضور آیتالله جنتی درمجلس خبرگان
عکس/ حسن روحانی در مجلس خبرگان
عکس/ کاشت نهال توسط رهبر انقلاب در روز درختکاری
عکس/ ملاقات امیر تتلو با مادر و خواهرش در حاشیه اولین جلسه دادگاه
عکس/ سیدحسن خمینی در حسینیۀ جماران رای خود را به صندوق انداخت
آیت الله مدرسی یزدی و طحان نظیف رای خود را به صندوق انداختند/ عکس
عکس/ محمدباقر قالیباف رأی خود را به صندوق انداخت
عکس/ آيتالله احمد جنتی رأی خود را به صندوق انداخت
ویدئو/ دو توصیه مهم حضرت آقا به مردم
عروس با کلاه ارتشی/ گزارش تصویری از ازدواج دانشجویی در دانشگاه افسری
عکس/ فرمانده مهدی برروی دیوارنگاره میدان انقلاب تهران
عکس/ دیدار غمانگیز فردوسیپور و جواد خیابانی/ عادل همکار قدیمی را فراموش نکرد
ببینید/بیانات رهبر انقلاب پس از کاشت نهال در روز درختکاری
عکس/ حضور حاج اسماعیل قاآنی در راهپیمایی ۲۲ بهمن
نمایش سامانه موشکی زمین به زمین «قیام» در حاشیه راهپیمایی ۲۲ بهمن
عکس / چهره درهم بایدن و هریس پس از حمله به پایگاه آمریکا در اردن
دیوارنگاره جدید میدان انقلاب/ عکس
عکس/ حضور شیخ زکزاکی در حرم حضرت معصومه(س)
عکسی از کارگردانی جواد عزتی در فیلم تمساح خونی
موشکهای سپاه دیشب با هشتگ کاپشن صورتی شلیک شد/ عکس
عکس/ جدیدترین دیوارنگاره میدان فلسطین با عنوان "تابوتهایتان را آماده کنید"
دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) برای حمایت از تیم ملّی ایران/ عکس
عکسی دیده نشده از غلامرضا تختی در کربلا
رونمایی از نامه قدیمی غلامرضا تختی/عکس
پیکر دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی در حمله تروریستی دیروز/ عکس
دیوارنگاره تهدیدآمیز میدان ولیعصر رونمایی شد / عکس
تصویری از دیدار «شهید صالح العاروری» با رئیس جمهور در ۳۰ خرداد ۱۴۰۲
زمان اجرای طرح ترافیک تهران
این حسابهای بانکی مشمول مالیات میشوند/ اعلام جزییات دریافت مالیات از تراکنشهای بانکی
اینفوگرافیک/ همه دستگاههایی که درباره حجاب وظیفه دارند
روایت امیرعبداللهیان از حال و هوای سفر رئیسی به پاکستان و سریلانکا
اینفوگرافیک/ ابرپروژه سد و نیروگاه "اومااویا" نمونه توان صنعت فنی و مهندسی کشور
آغاز مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی با نبرد تکراری مس و پیکان
ورق در بازار خودرو برگشت؛ قیمتها صعودی شد/ آخرین قیمت پژو، سمند، ساینا، شاهین، دنا و تارا + جدول
رژلبها حاوی فلزات سنگین و مواد سمی هستند
شوک به گرایی؛ حذف کاپیتان کشتی از المپیک!
نقش متفاوت لیلا حاتمی در یک فیلم آمریکایی
مصوبه جدید مجلس درباره مالیات بر عایدی سرمایه | چه داراییهایی شامل این نوع از مالیات میشوند؟
ادای احترام آیتالله رئیسی به اقبال لاهوری
پیشبینی وضعیت هوا طی روزهای آینده/ کدام استانها بارانی میشوند؟
جزئیات ثبت سفارش کتابهای درسی اعلام شد
لیست نهایی تیم ملی والیبال ایران با غیبت دو فوقستاره
حذف «زوج و فرد» در طرح جدید ترافیک پایتخت/ بهروز رسانی طرح ترافیک در نیمه اول امسال
ایران با ۳۱ سهمیه المپیک در مسیر پاریس/ ۷ رشته همچنان در انتظار
قیمت سکه و طلا در ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
جزئیات تعرفه خدمات دارویی ۱۴۰۳ اعلام شد
کدام کشورها در کشتی فرنگی آسیا سهمیه گرفتند؟
روند نزولی بازار ارز ادامه دارد/ افزایش نرخ ارز در بحرانهای سیاسی، ناپایدار و موقتی است
تکلیف شهریه مدارس غیردولتی مشخص شد/ بالاترین شهریه ۶۵ میلیون تومان
خبر شوکه کننده درباره ترانه علیدوستی | مادر: برایش دعا کنید
واکنش عجیب آقای «جدی میفرمایید» به شکست تیلور
ستاره گلزن سابق استقلال قرمزپوش شد
این خودرو رکورددار افزایش قیمت در بازار خودروهای داخلی شد؛ ساینا، شاهین، سمند، ام وی ام و فونیکس چقدر قیمت خورد؟ | جدول قیمت ها
پرداخت با تلفن همراه بدون کارت بانکی چگونه است؟
کدام سلاح و مهمات قاچاق به نفع دولت مصادره میشود؟ + جزئیات
این اسلحه ها و مهمات به نفع دولت ضبط میشوند +اینفوگرافیک
انتقاد تند و تیز به شوخیهای سریال نون خ ۵
آغاز اعزام ایرانیها به عمره پس از ۹ سال
سلطان کوکائین دستگیر شد
اسم پدر و مادر از کارت ملی حذف میشود؟
جزئیات مذاکرات اوسمار و پرسپولیس/ مربی برزیلی چراغ سبز نشان داد
هدف نتانیاهو از حمله به رفح چیست؟
پاسخ مثبت بازیکن پرسپولیس به پیشنهاد میلیون دلاری
حمله جعلی با عکس جعلی!
برخی مسئولان به دلیل کارهای بیقاعده در حوزه حجاب تذکر دریافت کردهاند/ کارهای بی قاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد
پرویز داوودی معاون اول دولت اول احمدینژاد درگذشت
درج نام مادر روی کارت ملی منتفی شد؟
کدام خودروها مشمول مالیات شدند؟
جام عجیب به لژیونر ایران رسید/ سوپرشیلد بالای سر رفت! + عکس
اینفوگرافیک/ از پایگاه هوایی «نواتیم» چه میدانید؟
شگفتانگیزان لیگ برتر والیبال؛ موهایی که سپید شد
زورگیران اتوبان صدر دستگیر شدند
یک مامور انتظامی در شهرستان هیرمند به شهادت رسید/ عکس
مالکان استقلال و پرسپولیس مشخص شدند
آغاز ثبت سفارش کتابهای درسی سال تحصیلی جدید از اردیبهشت ماه
چمران: خطر زلزله بیخ گوشمان است
کامران قاسمپور رقیب حسن یزدانی برای المپیک پاریس شد؛ جنگ گلادیاتورها!
ماجرای تنبیه بدنی یک دانش آموز در سیستان و بلوچستان چه بود؟
صفحه یک روزنامه اسرائیلی/ اسرائیل و ایالات متحده در حال آماده شدن برای پاسخ ایران هستند
ماجرای فوت پرستار کرمانشاه چه بود؟
آغاز اعزام زائران عمره مفرده از سوم اردیبهشت
برنامه امتحانات نهایی خردادماه ۱۴۰۳ اعلام شد
زمان ثبتنام کلاس اولیها اعلام شد/ متولدان نیمه دوم سال هم ثبتنام میشوند؟
قیمت روز محصولات ایرانخودرو یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
هشدار پلیس فتا نسبت به کلاهبرداری در پوشش پرداخت فطریه و کفاره
عکس/ حضور زیاد نخاله در مراسم روز قدس تهران
عکسی از ناطق نوری و سردار فلاح در راهپیمایی روز قدس تهران /وزیر احمدی نژاد هم آمد
عکس/فریاد «مرگ بر اسرائیل» فرزندان شهدای حادثۀ تروریستی ساختمان کنسولی سفارت ایران
عکسی از قالیباف در مراسم وداع با شهیدان سردار زاهدی و صالحی روزبهانی
عکس/ ماشین عجیب و غریب عادل فردوسی پور
بی تفاوتی عجیب اتحادیه جهانی به ستاره های کشتی ایران در قهرمانی آسیا
سامانه بارشی در راه ایران/ آخر هفته بارانی در این استانها/ بارشها کی به تهران میرسد؟
قیمت دلار، یورو و ۴۴ ارز دیگر امروز ۱۵ فروردین /قیمت افغانی امروز چند شد؟
عسل حیدری از درخشش تیم ملی هاکی روی یخ روایت میکند/ به افتخار دختران یخی
آخرین پست اینستاگرامی رضا داوودنژاد+عکس
دوربینهای طرح ترافیک تهران با نرخ جدید روشن شد
وزارت کشور تصمیمی برای تعطیلی بوستانها در روز ۱۳ فروردین نگرفته است
حداقل حقوق ۱۴۰۳ یک کارگر چقدر است؟/ عکس
وضعیت پارک های تهران در سیزده بدر/ برنامه های همزمان روز طبعیت و شهادت حضرت علی (ع)
چرایی افزایش تعرفه اینترنت و مهم ترین تعهد اپراتورهای ارتباطی
فدراسیونی بدون رییس!
دروغ 13 مرجانه گلچین برای دیده شدن
آسمان بارانی و همراه با رعد و برق چند روزه در ۱۷ استان ایران
مذاکره با پرسپولیس انجام شد/ هافبک گلزن در آستانه توافق با سرخها
هشدار برای این استانها صادر شد/ کدام استانها روز سیزده بدر بارانی دارند؟
نگاهی به مهمترین مصوبات مجلس در سال ۱۴۰۲
اینفوگرافیک/ چه زمانی نباید خرما بخوریم؟
گفتگوی دو وزیر سابق در خصوص صداوسیما
توهین دوباره بایدن به پوتین
اینفوگرافیک/ کدام رذایل اخلاقی در قرآن آمده است؟
خودکشی یک دکتر جوان در دلفان / یک مسئول: زنگ خطر خودکشی رزیدنتها به صدا درآمد / عوامل انسانی دخیل قابل شناسایی و مجازات هستند
فرصت ویژه قلعهنویی برای صعود و اعتماد بیشتر به جوانان مقابل ترکمنستان
معاون حوزه علمیه ماهشهر به قتل رسید
اعلام جزئیات مذاکره استقلال با الهیار صیادمنش و دو لژیونر دیگر
بازگشت پرهزینه و ناموفق صداوسیما به سلبریتی ها/ پرداخت های میلیاردی صحت دارد؟
بزرگترین پیشرفتهای فناوری در سال گذشته چه بود؟
شماره تلفن های ضروری در عید نوروز
عکس/ مروری بر نامگذاری سالها توسط رهبر انقلاب از سال ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۳
بانک صادرات ایران پشتیبان تولید و اشتغال خواهد ماند
پیام تبریک مدیرعامل شاراک به مناسبت ۲۹ اسفندماه سالروز ملی شدن صنعت نفت
جدول حقوق و دستمزد ۱۴۰۳ منتشر شد
هشدار پلیس فتا درباره تورهای لحظه آخری
توییت نماینده کارگری از جلسه تعیین دستمزد با وزیر کار
اینفوگرافیک/ توصیههایی برای جلوگیری از چاقی در ماه رمضان
اینفوگرافیک/ کمک به رفع خوابآلودگی رانندهها با چند روش ساده
هشدار نوروزی پلیس فتا: WiFi رایگان ترفند مجرمان سايبری است
هشدار سیلاب؛ مردم سعی کنند تا سال تحویل سفر نروند